جدول جو
جدول جو

معنی ام درزه - جستجوی لغت در جدول جو

ام درزه
(اُمْ مِ دَ زَ)
جهان. (آنندراج) (ناظم الاطباء). عالم. (ناظم الاطباء). دنیا. (از المرصع). و رجوع به درزه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اُمْ مِ ؟)
است. (المرصع)
لغت نامه دهخدا
(قُقَ عَ)
ده کوچکی است از دهستان نجف آباد شهرستان بیجار، واقع در 25هزارگزی شمال خاوری بیجار و کنار رود خانه قزل اوزان. سکنۀ آن 30 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ دَ رَ)
دنیا. (المرصع) (المنجد) (از اقرب الموارد) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ کُ)
خزاعی کعبی. از زنان صحابی بوده و از وی حدیث روایت شده است. رجوع به الاصابه فی تمییز الصحابه ج 8 ص 271 شود
لغت نامه دهخدا
(اَ زَ)
از روستاهای بخارا است. از آنجاست ابوبشر بشار بن عبدالله امدیزی بخاری. (از انساب سمعانی ص 49) (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ عِزْ زَ)
آهوی ماده. (از المرصع)
لغت نامه دهخدا
(هََ دَ رَ جَ / جِ)
برابر. مساوی. هم پایه. (یادداشت مؤلف). هم رتبه. هم شأن
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ دُ نَ)
نخله. گویند ام دجیه است. (از المرصع). و رجوع به دخنه شود
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ دَ)
زمین بی گیاه. (از مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء) (از المرصع). زمین قحطزده. (منتهی الارب). زمین مجدبه. (از المنجد) (از اقرب الموارد). زمین لم یزرع. (از المرصع).
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ دُ مَ)
دیگ. (از المرصع). رجوع به دسمه شود
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مُ اَ)
فاطمه یا قریبه، دختر قاسم بن محمد بن ابوبکر. از زنان امام محمد باقر و مادر جعفر صادق و زنی پرهیزکار بوده. (از ریحانه الادب ج 6 ص 230). و نیز رجوع به خیرات حسان ج 1 ص 154 و تذکرهالخواتین ص 59 شود
دختر ابی قحافه تمیمی. خواهر ابوبکر خلیفۀ اول. از زنان صحابی بوده و از وی حدیث روایت شده است. رجوع به الاصابه فی تمییز الصحابه ج 8 ص 265 شود
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ فَ وَ)
کنیۀ یکی از دختران امام جعفر صادق بوده است. (از ریحانه الادب ج 6 ص 230) (مجمل التواریخ و القصص ص 456)
از دختران امام موسی بن جعفر بود. (از مجمل التواریخ و القصص ص 457)
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ فَ وَ)
میش. (از المرصع) (آنندراج).
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ قِ فَ)
زنی از قبیلۀ فزاره. همسر مالک بن حذیفه بن بدر بوده و گویند در خانه وی پنجاه شمشیر می آویخته اند که هریکی از آن یکی از سواران نامی بوده و همه آن پنجاه مرد از محارم ام قرفه بوده واو را عزیز می داشته اند و بهمین سبب اعز من ام قرفه وامنع من ام قرفه از امثال سایر عرب است. (از ریحانه الادب ج 6 ص 232) (مجمع الامثال ص 398 و 660) (المرصع)
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ مِ زَ)
داهیه.
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ وَ رِ قَ)
دختر عبدالله بن حارث بن عویمربن نوفل انصاری. از زنان صحابی بودو در زمان عمر (خلیفۀ دوم) غلام و کنیزک او را کشتند. رجوع به الاصابه فی تمییز الصحابه ج 8 ص 289 شود
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ عَ زَ مَ)
است. (از المرصع)
لغت نامه دهخدا
(کُ سَ)
دهی از دهستان دشت سر است که در بخش مرکزی شهرستان آمل واقع است و 435 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
تصویری از هم درجه
تصویر هم درجه
مساوی، هم پایه، برابر، هم شان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ام فروه
تصویر ام فروه
میش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هم درجه
تصویر هم درجه
همتراز
فرهنگ واژه فارسی سره
هم رتبه، هم شان، هم طراز
فرهنگ واژه مترادف متضاد
امرزک
فرهنگ گویش مازندرانی